Hunter moments
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی... شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید... پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید.. درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه. (عاشقتم تا بینهایت) پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی... شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید... پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید.. درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه. (عاشقتم تا بینهایت) پسرک جلوی خانومی رو میگیــره و با التماس میگـه : یادته بهت زل میزدم بهم میگفتی چته؟ داغ دیدنت تو لباس عروس ... موند به دلم عزیزم ... موند به دلم ... ایـــن آخـــرین بـارم بـــود قسم میخورم دیــگـــر احسـاسـم را برای کسی عریان نمی کنم صــــداقــــت در میان گرگان یعنــی حمــاقـــــت… این روزها هرکی منو می بینه می گه : وای خوش به حالت چقدر لاغر شدی رمز موفقیتت چی بوده؟ من فقط لبخند میزنم و تو دلم می گم : سال ها بازیچه شدن … جـدایـی آنقدر ها هم که فکر می کنی تلخ نیست اگر هنوز حـرف های من را باور نداری از نادر و سیمین بپرس که از تمام دنیــا جایــزه گرفته اند اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام … بـــــــہ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !! مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ؛ مــــے تـــــــرســـــــم هـــمـــــــہ مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . ! روزهای تعطیل سخت تر میگذرند! چون میدانم وقت داری به من بیندیشی، اما نمی اندیشی . . ! ” خوابیدی؟ “نوشته میشه ولی ” نیاز دارم که باهات حرف بزنم ” خونده میشه …
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که
خانم ! تو رو خدا یه شاخه گل بخرید زن در حالی که گل را از دستش میگرفت
نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید !
زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟؟
پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !
تا منم واســه خواهرم کفش می خریدم…
میگفتم اخ چه عروسی میشی تو.نه؟
محشر میشی واااااااااایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی.
بلند میخندیدی و دماغمو میکشیدی
میگفتی تو که باز اشتباه گرفتی
اونی که محشر و خوچمل میشه اقای منه فهمیدی؟
شدی سهم خاک و داغ دیدنت تو لباس عروس موند به دلم...